سنتی که بوی جنایت دارد تا انسانیت!
هست اما گویا نیست!
هر ساله روزی برای نکوهش آن وجود دارد و دست آخر کسی هم کاری در جلوگیری از آن نمیکند!
ختنه زنان یا آنطور که این روزها در محافل روشنفکری و حقوق بشری نامیده میشود: ناقص سازی اندام جنسی زنانه!
بر طبق تعریف مشترک سال ۱۹۹۷ کنوانسیون حقوق زنان و صندوق جمعیت سازمان ملل متحد هر گونه آسیب به بخش خارجی آلت تناسلی زنانه که ماهیت پزشکی نداشته باشد از مصادیق آزار جنسی بوده و صندوق کودکان ملل متحد یونیسف هم در سال ۲۰۰۸ ختنه دختران خردسال را مصداقی از شکنجه و کودک آزاری دانسته است.
بر طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، برداشت ناقص یا کلی هر یک از بافت های کلیتوریس و یا لبهای بیرونی واژن و یا هر دوی آنها که مصادیق پزشکی نداشته باشد ناقص سازی اندام جنسی زنانه محسوب می شود. بسیاری از کتب مرجع پزشکی حتی اعمال زیبایی مانند حلقه اندازی یا سوراخ کردن اندامهای تناسلی زنانه را هم مردود دانسته است.
هرچند در سالهای اخیر تلاش جمعی جهانی برای از بین بردن این سنت ناپسند صورت پذیرفته اما آمارها نشان میدهد رقمی بین ۱۷۰ تا ۲۲۰ میلیون زن در جهان قربانی ختنه در دوران کودکی و حتی جوانی شدهاند.
ختنه ریشه در باورهای مذهبی و آیینی دارد و همچون مردان، تاریخچه بریدن آلت تناسلی زنانه به سه هزار سال پیش مصر باستان باز میگردد و ردپای آن از آنجا به شمال و غرب آفریقا و خاورمیانه گسترش یافته است.
بسته به منطقه جغرافیایی و سنتهای قومی، این عمل در دو گروه سنی بعد از تولد تا پانزده سالگی و پس از پانزده سالگی تا پیش از یائسگی انجام میشود و حتی در برخی قبایل آفریقای مرکزی در گامبیا، موریتانی و لیبریا دختران را قبل از هر ازدواج به نیت آماده سازی برای زناشویی ختنه مجدد میکنند!
گزارش سال ۲۰۱۵ یونیسف نشان میدهد در بیش از ۳۵ کشور جهان همچنان این عمل شنیع انجام میشود که تقریبا تمامی آنها مسلمان و یا آفریقایی هستند. یمن، عراق و اندونزی در صدر کشورهایی قرار دارند که دختران را در سالهای بدو تولد ختنه میکنند.
تنها نزدیک به ۸۵ درصد ختنه نوزادان دختر زیر یک سال جهان در یمن انجام میشود با این حال از لحاظ جمعیت آماری سومالی، چا، نیجریه و گامبیا بیشترین تعداد مثله سازی تناسلی زنان را به خود اختصاص دادهاند.
با این همه در درستی آمارهای ارائه شده از سوی کشورها شک و تردیدهای بسیاری وجود دارد به طور مثال در مناطقی مانند اسوان مصر و کردستان عراق با آنکه ختنه دختران رواج گستردهای دارد مسولین از صحبت در این باره خودداری کرده و حتی زنان بر طبیعی بودن ساختار خارجی واژن خود اصرار دارند و بسیاری از دولتها به ویژه در آفریقا به طور عمد چشم خود را بر روی این موضوع بسته اند تا از تفرقه و درگیریهای داخلی اجتناب کنند.
سوای شیوههای غیر بهداشتی و دردناک انجام این عمل کلیتوریس و لبهای خارجی آلت تناسلی در کنار جیاسپات نقش اصلی در لذت مقاربتی زنانه را دارند و غدد آنها میتوانند در جلوگیری از تماس جنسی دردناک موثر باشند، بررسیها نشان میدهد این عمل تا ۳۰ درصد لیبیدو در دختران را کاهش میدهد و حتی با از بین بردن اعتماد به نفس زنان به افسردگی و ناراحتیهای روان تنی دیگر منجر می شود.
انجمن جراحان ایالات متحده از سال ۱۹۹۵ ختنه زنان را به عنوان یکی از ریسک فاکتورهای زایمان طبیعی دردناک و خطرناک محسوب کرده که سلامت مادر و جنین را به مخاطره میاندازد.
معمولا ختنه با تیغ ریش تراشی یا چاقو انجام میشود و در قبایل سومالی و گینه حتی سنگ تیز و تراشیده هم برای این کار استفاده میشود که مشکلاتی مثل خونریزی و عفونتهای تناسلی و ادراری در کنار تب تنها بخشی از عوارض است که این عمل وحشیانه برای زنان ایجاد می کند.
شاید باور کردن آن مشکل باشد که شیوههای عجیبی چون قرار دادن میوه کاج و موم در واژن برای التیام زخمها و شکل دادن به آن پس از برداشتن بافت مرسوم هستند که بویی از انسانیت و علم ندارد.
با گسترش جنبشهای حقوق زنان در دهه ۷۰ توجه سازمانهای جهانی و حقوق بشری به این عمل ناپسند معطوف شد با این همه حکومتهای دیکتاتوری و جنگهای خونین داخلی خاورمیانه و آفریقا حضور جدی نهادهای بینالمللی را ناممکن ساخته بودند تا اینکه سرانجام در سومین کنفرانس مناسک آیینی آفریقا در آدیس آبابای اتیوپی به سال ۱۹۹۰ ختنه زنان به عنوان ناقص سازی و از مصادیق باورهای نادرست تاثیر گذار بر سلامت زنان و کودکان مورد نکوهش قرار گرفت و در کمتر از هفت ماه بعد سازمان ملل متحد به لفظ ناقص سازی اندام تناسلی زنانه به عنوان نام رسمی این عمل در واژگان مکاتباتی خود رسمیت بخشید.
سرانجام سازمان ملل در سال ۲۰۰۳ ششم فوریه هرسال را به عنوان روزجهانی مقابله با مثله کردن جنسی زنان و دختران نامگذاری کرد، صندوق ملل این نهاد نیز در سال ۲۰۱۳ تحقیقات جامعی را پیرامون چگونگی ریشه کن کردن این کار در دو قالب ملی و جهانی آغاز کرد که سند راهبردی آن در سال ۲۰۱۵ در اختیار اعضا قرار گرفت.
اما وضعیت قربانیان این شکنجه وحشیانه در سرزمین ما ایران و میزان رواج آن چگونه است؟
حقیقت آنکه بدست آوردن آمار دقیقی از افراد درگیر بسیار مشکل است با این حال این سنت غلط دست کم در شش استان جنوب و غرب کشور همچنان در زیر سایه اعتقادات مذهبی، ناموس پرستی و شرم و حیای زنان انجام می شود.
مطالعات میدانی صورت گرفته در سه سال اخیر استان هرمزگان و بوشهر به ویژه شهرستانهای توابع میناب و پارسیان را کانون ختنه دختران در ایران میداند در بندر عباس و گناوه هم تعداد دختران و زنان قربانی قابل توجه است. کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی دیگر کانونهای شیوع این مصداق آزار جنسی زنان است و به طور پراکنده مواردی هم در میان اعراب خوزستان، برخی از روستاهای گلستان و خراسان جنوبی و در نهایت سیستان گزارش شده است.
با آنکه بسیاری از فعالان حقوق زنان و کودکان آموزش عمومی و اطلاع رسانی را رمز موفقیت در کاهش نرخ ختنه زنان در سالهای گذشته میدانند اما بسیاری دیگر با دیده شک و تردید به جمعیت قربانیان نگاه کرده و آن را فراتر از آمارها میدانند.
در جوامع بشری که قوانین بر مبنی مردان نوشته شده و به زنان گسترش داده میشوند دختران بسیاری ترجیح میدهند از صحبت کردن درباره خشونتهای جنسی اعمال شده در موردشان ساکت بمانند تا شاید امنیت خاطر بیشتری داشته باشند.
شاید وقت آن باشد تا ختنه زنان در ایران به عنوان یک جرم رسمی قضایی پیگرد قانونی داشته باشد و فرار از مجازات آن آسان نباشد. شایدی مثل شایدهای دیگر از جمله تجاوزهای درون خانوادگی، به همسری دادن دختران خردسال به بهانه بلوغ شرعی و سوء استفاده جنسی مردان از همسرانشان به بهانه تمکین!
و همه اینها یعنی، این تنها ختنه زنان نیست که طعمی از آزار زنان دارد!