چهار دهه از انقلابی که همگان فراموش کردند، بنیانگذار آن در سالهای انقلاب سفید شاه و مردم پهلوی با دادن حق رای به زنان مخالفت میکرد، می گذرد و زنان همچنان برای استیلای حقوق مدنی و انسانی خویش مبارزه میکنند.
آن هم در روزگاری که اغلب ما جمله معروف روحالله خمینی که زنان در انتخاب پوشش خود آزاد خواهند بود را شنیدهایم و بسیاری برای ما گفتهاند که بهشت از آن مادران است و از دامن زن مرد به معراج میرسد اما کسی به این موضوع توجه نکرد که زن مطلوب نظام سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی چگونه زنیست؟
شاید در گام اول برای درک بهتر زن در قاموس روحانیت شیعه نباید از این نکته غافل شد که تفکرات مردسالارانه حاکم، ریشه در سنت و اسلامیتی دارد که در آن ناموس پرستی و عفاف شکل میگیرد و برای آزادی زن خط و ربط آسمانی تعیین میکند.
در طول این چهار دهه مدافعان جمهوری اسلامی که بخشی از آنها زن بودهاند تلاش کردند با ادله و آمار و ارقام نشان دهند که موقعیت زنان در ایران نسبت به قبل از انقلاب و حتی کشورهای همسایه و مسلمان دیگر نمره نامطلوبی ندارد.
قانون اساسی بر برابری زن و مرد در تعیین سرنوشت خویش تاکید دارد و اصل سوم قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران را موظف نموده، حقوق همه جانبه افراد، اعم از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون را تامین نماید.
بر طبق ماده ۲۶ فصل دوم قوانین مجازات اسلامی هیچکس حق ندارد زنان را از داوطلب شدن یا تصدی پستهای مهم سیاسی و حکومتی از شورای نگهبان تا ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس محروم کند. زنان بیش از مردان در دانشگاهها حضور دارند و تعداد مدیران موفق زن کم نیست پس مشکل در کجاست؟
چگونه است، حکومتی که به زن اجازه تحصیل میدهد با دوچرخه سواری او مشکل پیدا میکند؟ یا حجاب برایش خط قرمز میشود؟
واقعیت آن است که زنان در تفکر جنسیت زدهای که خدای آن با صفات و افعال مردانه توصیف شده همواره با سد رجولیت برخورد کردهاند یک روز مصداق رجل سیاسی جلوی آنها را میگیرد و دیگر روز امکان به گناه افتادن مردان برایشان محرومیت میآفریند.
حتی نگاهی به اندیشه زنانی که از سد صلاحیت عبور کرده و در مناصب حکومتی نفوذ پیدا کردهاند، نشان میدهد که در لوای مذهب مطیع قوانین مرد پسندانه بودهاند!
در عرصه اقتصاد هم زنان هرچند مانعی دستوری برای پیشرفت ندارند، اما در رتبههای بالای جامعه حضور پررنگی پیدا نمیکنند.
بر طبق آخرین آمار معاونت امور زنان ریاست جمهوری بیش از ۸۵ درصد جمعیت زنان غیر شاغل هستند و بیش از دو سوم جمعیت بالای ۱۰ سال غیر فعال کشور را تشکیل میدهند.
سوای بر این استفاده ابزاری، حکومت با مفاهیمی چون قداست خانواده و تربیت فرزند زنان را به طور مستقیم به ماندن در خانه تشویق میکند.
در اصل دهم قانون اساسی، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزیها باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط زن و مرد و فرزندان بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد و در واقع مشکل با همان تفسیر از اخلاق اسلامی آغاز میشود.
اما محدودیتهای حکومتی تنها مانع زنان برای رشد و پیشرفت نیستند ایدئولوژی مذهبی و قوانین کیفری آن این فرصت را برای بافت سنتی جامعه ایرانی ایجاد کرده است تا به بهانه اجرای فرامین الهی مانع از حضور همسران و دخترانشان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی شوند.
حتی آن بخش مدرن جامعه که تفکری سکولار دارند، نیز اغلب با قوانین مدنی و خانوادهای که شالوده آن به ۷۵ سال قبل برمی گردد، انطباق ندارند
نفوذ گفتمان غالب اسلام گرایانه در ارکان فکری غالب زنان هم خود به تن دادن آنها به شرایط موجود کمک کرده است.
واقعیت این است که در ۱۵ قرن گذشته تعریف ملی از هویت زن ایرانی وجود نداشته است و زن مسلمان به آن معنی بخشیده است.
حتی بازخوانی تاریخ ایران از نوگرایی مشروطه تاکنون نشان میدهد که بیرون آمدن از خانه و نداشتن حجاب عرفی و رها شدن از قیمومیت پدر، شوهر، برادر و پسر و تبدیل شدن به فرد صاحب اختیار بدن و سرنوشت خویش همواره کابوسی گناه آلود برای بسیاری از زنان ایرانی بوده است.
مقاومت پدران با تحصیل اجباری دختران در اوایل حکومت پهلوی اول و برخورد قشری با نویسندگان و روشنفکران زنی چون فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی مثال روشنی از ریشه دار بودن این تفکرات متحجرانه است.
از همان ابتدای مخالفت شیخ فضل الله نوری با جنبش مشروطه تا سخنرانی خمینی در تابستان ۴۲ در فیضیه قم.
آنچه در کلام دینداران متعصب و قشری فحشاء و بیبند و باری نامیده میشود، چیزی جز رها شدن از بندهای فرهنگ دینی و سنتی و کسب جایگاه شهروند خودمختار با حقوق و موقعیتهای برابر نبوده، که متاسفانه ترکشهای آن بیشتر به زنان جامعه خورده است.
حتی پس از انقلاب اسلامی تاکنون دستگاه پروپاگاندای قشری، بجای درک درست از انسان و جامعه در حال دگردیسی، دستاوردهای حوزه زنان پهلوی دوم را سوغات غرب و نتیجه نفوذ فرهنگی آنها تلقی کرده و بدبینی عمیق و تنفر آنها از غرب هم تا حدود زیادی به همین درک از تاثیر این تفکر در جامعه ایران بازمیگردد.
متاسفانه تمکین به شرایط از همان ابتدای کودکی به طور سیستماتیک در ذهن زن و دختر ایرانی شاکلهبندی میشود هنگامی که پدر و مادر به او از هوس بازی مردان غریبه نهیب میزنند یا برایش جشن تکلیف برپا میکنند به او میآموزند که تن او امانتی برای نه خود او، بلکه برای مردیست که او را انتخاب خواهد کرد و این نگاه سکسزده حتی در بسیاری از دختران روشنفکر هم جسارت را به چالش میکشد.
با آنچه در این مقال گفته شد میتوان نتیجه گرفت فاصله حرف تا عمل در جمهوری اسلامی بویژه در زمینه زنان از زمین تا آسمان است. زن ایرانی نه تنها جایگاه متعالی وعده داده شده را بدست نیاورده است بلکه با پس لرزههای یک عقبگرد ۵۰ ساله هم دست و پنجه نرم میکند.
هرچند واقعیت این است که این پس خورد تنها گریبان زنان را نگرفته و کلیت هویت ایرانیان را نشانه رفته است.
در بخش دوم این مقاله به واکنش زنان در برابر نادیده گرفتن مطالباتشان خواهیم پرداخت.