انسان بعنوان متفکرترین و خلاقترین موجود زنده روی کره زمین شناخته میشود که سابقه حضور اجداد آن بر روی کره خاکی به یک ونیم تا دو میلیون سال قبل باز می گردد. سوای بر برتریهایی که برای بشر دوپا قائل میشویم مجموعهای از نیازها و بسترهای از رفتارهای ارادی و غیر ارادی حیات او را در بر می گیرند که در حیوانات و سایر ارگانهای زنده طبیعت هم کم و بیش دیده میشوند.
در این میان هرچند شاید ارتباط جنسی به اندازه نفس کشیدن و غذا خوردن ضروری نباشد اما نقش آن در بقا و سلامت روانی انسان انکار ناپذیر است.
با این حال صحبت درباره رابطه جنسی آزاد در همه کشورها ساده نیست به ویژه اینکه در چهارچوبی خارج از اخلاقیات مذهبی و سنتی جامعه قرار داشته باشد.
رابطه جنسی در جوامعی که سنتها و باورهای مذهبی شالوده اخلاقیات اجتماعی آن را پیکربندی میکنند همواره یک تابو بوده است و ردپای پررنگ مفاهیم نشات گرفته از کیفیت ارتباط جنسی چون زنا، فحشا، عفت و ناموس پرستی در قوانین مدنی و کیفری دیده میشود.
علی غندور اسلام شناس آلمانی در کتاب عشق، سکس و خدا با اشاره به اینکه جامعه دستوری دین مدار، به لذت جنسی به چشم پاداش نگاه میکند نعمت پدر شدن و وعده بهشتیان به همبستری زیبارویان را دو روی یک سکه میداند.
او ایدئولوژی را در برابر روابط جنسی قرار میدهد و معتقد است نگاه هدفمند تاریخی رهبران مستبد سیاسی و مذهبی به محدود کردن روابط جنسی به این دلیل بوده که توجه افراد جامعه از آرمان واحد به روابط فردی معطوف نباشد و بعضا زن ستیزی و نگاه شیطانی به فریب زنان هم در راستای تمرکز مردان بر مبانی ایدئولوژی آنها شکل گرفته است.
اخلاقِ حاصل از از یک گفتمان تمامیتخواه، در ادبیات خود به واژگانی چون ناهنجاریهای اخلاقی و بی بند و باری نگاه ویژهای دارد.
در مصداق تاریخی معاصر، این گفتار کندوکاوی در اندیشههای مائو در دوران راهپیمایی بزرگ و همچنین برخوردهای قهری انقلابیون ایران در ارتباط با آنچه روسپیگری و فحشا خوانده میشود، نشان میدهد که هردو گروه آبشخور بیبند و باری جنسی را در نقشههای امپریالیسم و دشمن خارجی میدانستند و به این بهانه دست بازتری در سرکوب تمایلات جنسی جامعه بدست آورده بودند.
از سوی دیگر در گذار تاریخ، دستاویز قرار دادن مقولاتی چون رابطه جنسی سالم و قانونی یا نقش خانواده و مادر در تربیت فرزندان در سرکوب تودهای تمایلات جنسی به ویژه در ارتباط با زنان نقش داشته است.
تا پیش از انقلاب جنسی دهه شصت در اروپا که فمینیسمهای مشهوری چون سیمون دوبوار پرچمدار آن بودند، تفکر غالب در غرب به عقاید دوران ویکتوریا در قرن نوزدهم پیوند خورده بود که در آن به رابطه جنسی تنها به عنوان وسیلهای برای تولید مثل نگاه میشد.
با این حال، جامعه در سیراب سازی عطش جنسی خود الزاما از دستورات مذهبی و حکومتی تبعیت نکرده است و ایرانیان هم از این مقال مستثنی نبودهاند.
ویلم فلور جامعه شناس هلندی در کتاب ارزشمند تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران به نگاه مردسالار غالب در سکس و آنچه که حیای زنانه خوانده میشود، اشاره میکند که باعث شده مفاهیمی چون فاحشه و روسپیگری الزاما در معنای رایج آن به کار برده نشوند و با اشاره به تعداد زیاد لغات و اتهامات اخلاقی جنسی رایج در فرهنگ ایرانی مینویسد زنان ایران برای فرار از انگ هرزگی نیاز جنسی خود را حتی برای شوهرانشان علنی ابراز نمیکنند و در واقع هیچ وقت به طور مستقیم آغازگر و درخواست دهنده رابطه جنسی نیستند!
در کنار مردسالاری، پدرسالاری مذهبی که در آن، شرع حتی پدران را از اشد مجازات قتل فرزندانشان معاف میکند با آزادیهای جنسی زنان ایرانی در هم تنیده است.
به باور فلور در سالهای پس از جمهوری اسلامی شکاف فرهنگی بین نسل انقلابی و نسلهای پس از آن روز به روز بیشتر شده و هرچند روابط جنسی پنهانی در ایران سابقه ای دراز دارد اما در هیچ زمان به گستردگی حال نبوده است.
به رغم محدودیتهای اعمال شده، جامعه ایران در چهار دهه اخیر شاهد تحولی گام به گام و بنیادین در حوزه نگاه به روابط جنسی بوده است. هر چند حرکت به سمت این تغییر آهسته و تدریجی بوده است اما دستاوردهای انقلابی آن در هیچ دورهای از تاریخ سابقه نداشتهاند.
یکی از مهمترین دلایل اثبات این مدعا بالا رفتن سن ازدواج در بین زنان و نیز تعداد قابل توجه دختران مجردی است که به رغم داشتن والدین مستقل زندگی میکنند.
هرچند عدهای تلاش دارند مشکلات اقتصادی و معیشتی را دلیل عدم تمایل جوانان به ازدواج نشان دهند اما حتی دیگر کارکردهای شرعی حاکمیت، همچون ازدواج موقت و صیغه هم با اقبال عمومی مواجه نشدهاند.
نکته دیگر اینکه در مقایسه با دوران پهلوی که تنها بخش خاصی از بدنه جامعه با تاثیر از مدرنیته و شرایط جهانی خاص آن زمان به دنبال تابو شکنی و مطالبه روابط جنسی آزاد بودند، نگاه طبقاتی از مطالبات جنسی برداشته شده و حتی تمایل به داشتن رابطه خارج از ازدواج در مناطق دورتر از کلانشهرها هم مشاهده میشود.
به رغم این تغییر نگاه آشکار، تاکنون پژوهش جامعی درباره نقش روابط جنسی در ساختار روابط اجتماعی در کشور صورت نگرفته است.
از سوی دیگر بسیاری از روانشناسان عقیده دارند جامعهای که در کمترین سطح ثبات برای آینده نگری قرار دارد و ضریب روانی استرسها در آن بالاست، ناخودآگاه به سمت روزمرگی و لذتهای دست یافتنیتر چرخش میکند و در این بین به روابط جنسی به عنوان ترفندی برای یک سرخوشی زود گذر و فراموش کردن امور ناخوشایند توجه بیشتری میکند.
گسترش شهرنشینی، بالا رفتن سطح آموزش عالی و روشهای نوین ارتباطی از جمله اینترنت و تلفنهای همراه هوشمند نیز در سد شکنی باورهای جنسی بیتاثیر نبودهاند.
هرچند عدهای انقلاب جنسی ایرانیان را، لجبازی تودهها به محدودیتهای ناشی از انقلاب اسلامی و یک نوع ساختار شکنی منفی میدانند اما در واقع نفرت از حکومت مذهبی تنها نقشی در حد یک کاتالیزور داشته است که به تغییرات زیر پوستی جامعه ایرانی در مسیر مدرنیته سرعت بخشیده است.
ایرانیان در طول تاریخ نشان دادهاند که از روزنههای فرار به جلو، به سادگی نمیگذرند و این بار هم در برابر اولین تجربه استبدادی خاصی که از رختخواب تا توالت آنها تصمیم میگیرد خواهند ایستاد.
وقتی اعراب اسلام را با شمشیر، جایگزین آیین زرتشت کردند ایرانیان شیعه را در سرزمینشان بومی کردند و آنجا که مغولان برای خاکستر کردن شهرهای این سرزمین قد برافراشتند با مینیاتور و اشعار فارسی خو گرفتند.
این نیز قطعا بگذرد.