در روزهای اخیر پخش فایل صوتی منتشر نشدهای از جواد ظریف به زلزله خبری کم سابقهای بدل شد که واکنشهای گستردهای را در محافل داخلی و خارجی بر پا کرد.
سوای آنچه که وزیر خارجه جمهوری اسلامی درباره نقش سپاه پاسداران در اداره کشور و بیاختیاری قوه مجریه در تعیین خط و مشیهای سیاسی و نظامی آن در این گفتگو نقل کرده است، نکات متعددی وجود دارد که پرده از شخصیت مردان بیکفایتی بر میدارد که فارغ از هرگونه استانداردهای لازم برای دولتمداری، اریکه سرنوشت ایران و ایرانیانیان را در دست گرفتهاند.
ادبیات دیپلمات کهنه کار ایرانی و شوخیهای سخیف و بعضا با تم جنسی سعید لیلاز با او از جمله در ارتباط با مذاکرات هستهای و ارتباط ظریف و جلیلی با کاترین اشتون مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا نشان از ذهن بسته و بیمار مردان رژیم دارد و همچنان به زنان و گفتگوی با آنها از منظر بالا به پایین و جنسیت زده نگاه میکنند. اوج این وقاحت که با واکنش نماینده نظارت بر حقوق بشر سازمان ملل متحد هم روبرو شد در استفاده ابزاری از این جمله است که حقوق زنان نصف مردان است که جواد ظریف با خنده مشهور خود بر آن صحه میگذارد و به ریش مخاطبین میخندد.
اما شاید نقطه عطف این گفتگو آنجا باشد که او درباره جنایت سرنگونی پرواز ۷۵۲ سخن میگوید. اعتراف به اطلاع از اصابت موشکهای سپاه پاسداران آن هم در زمانی که کمیتههای بررسی علت سقوط در خارج از ایران به شواهدی دست پیدا کردهاند که از عمدی بودن این حادثه حکایت دارد، داغ خانوادههای قربانیان را تازه می کند؛ خانوادههایی که دیپلماتهای نظام میخواهند به هر قیمتی دهانشان را بسته نگه دارند.
در سوی دیگر بر کسی پوشیده نیست که تفکر قاسم سلیمانی و اطرافیان او دست کم در سی سال پس از جنگ ایران و عراق صدمات جدی به ایران و خاورمیانه وارد کرده است. اما اینبار مقامی رسمی و نه فردی در اپوزیسیون داخلی و خارجی از سرسپردگی مردی به دیکتاتور شرق یعنی پوتین خبر میدهد که دستانش تا مفرق به خون زنان و کودکان بسیاری در عراق و سوریه و لبنان و افغانستان آلوده است. بماند که سپاه همواره به عنوان عامل میدانی جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراضات مدنی داخلی هم نقش آفرینی کرده است.
اما نکته مهم دیگر این است که بیاخلاقی و فساد ساختاری حتی گریبان تار و پود نظام را هم گرفته و جدای از آنکه انگیزه انتشار این فایل صوتی چه باشد از بیاعتمادی و کینه ورزی عمیقی نشانه دارد که حتی به خودیها هم رحمی ندارد.
شاید بسیاری با نگاهی کوته بینانه، در پی آن باشند تا با دستاویز قرار دادن انتخابات ریاست جمهوری و مذاکرات وین افشای این گفتگو را صرفا به دعوای درون نظامی و یا استفاده ابزاری جناح مخالف روحانی نسبت دهند و بدین وسیله اهمیت آن را کمرنگ کنند اما حقیقت اینست که با شنیدن گفتههای مردی که خود میگوید از نزدیکان علی خامنهای است، حجت بر ایرانیان تمام میشود.
سوال اینکه چه اتفاقات دیگری باید رخ بدهد تا مردم ما به یقین برسند که در خدعهای چهل و چند ساله گرفتار آمدهاند که از همان ابتدا راهش را با دروغ و سوء استفاده از احساسات عوام فریبانه باز کرد و به مرور زمان از جمله این بار نشان داد که برای بقای خود از حذف هیچ کسی حتی فرزندانش دریغ نمیکند.